بیمه پذیری
بیمه پذیری
ریسکی قابل بیمه شدن است که بتوان آن را از فردی به فرد دیگر بر اساس قیمتی که مبادله دو جان را سودآور می کند منتقل کرد. امکان انتقال ریسک یکی از اصول بنیادین در اقتصاد نوین است. از آنجا که مشارکت در ریسک از طریق قانون اعداد بزرگ و متنوع سازی ریسک موجب تعدیل ریسک می شود، لذا به نفع مصرف کنندگان ریسک گریز است. علاوه بر آن، انتقال ریسک برای کارآفرینی نیز بسیار ضروری است. بدون انتقال ریسک کسی نمی تواند ریسک ساختن آسمان خراش ها، هواپیماها و هم چنین سرمایه گذاری در تحقیق و توسعه و یا حتی رانندگی با یک اتومبیل را تحمل کند. به طور سنتی، انتقال ریسک توسط نهادهای اجتماعی مانند خانواده و اجتماعات کوچک انجام می شد. قراردادهای خصوصی معمولا دارای ساز و کار تقسیم ریسک هستند. نمونه بارز آن قراردادهای با مسئولیت محدود می باشد. قراردادهای بلندمدت کارگران و قراردادهای اعتباری با نرخ ثابت، نمونه های دیگری از سازوکار انتقال ریسک هستند. سهام و اوراق قرضه نیز شکل قابل معامله انتقال ریسک هستند. ولی قرارداد بیمه قراردادی است که در آن انتقال ریسک اساس و بنیان مبادله را تشکیل می دهد.
به طور کلی، ریسکی قابل بیمه شدن است که لااقل سه ویژگی زیر را داشته باشد: ۱- فاجعه آمیز نباشد ۲- متوسط خسارت احتمالی قابل اندازه گیری باشد و 3-نرخ خسارت قابل پیش بینی باشد.
تخصيص رقابتی ریسک ویژگی های زیادی دارد. به طور خاص، کلیه ریسک های تنوع پذیر در اقتصاد از طریق روش های تقسیم متقابل ریسک، تعدیل می شوند. همه ريسک ها در بازارهای مالی و بیمه ای، تجمیع می گردند.
مدل کلاسیک ریسک، پیش بینی می کند که کلیه ریسکهای تنوع پذیر به طور کامل بیمه می شوند و ریسک های سیستماتیک با در نظر گرفتن درجه ریسک گریزی افراد، به آنها تخصیص داده می شود. در بازار رقابتی، قابلیت بیمه شدن ریسک مشروط به آن است که متحمل کننده آغازین ریسک می تواند حق بیمه ای را بپردازد که بیمه گر را در شرایط بهتری قرار دهد. اگر ریسک بیمه شده را بتوان در سبد دارایی سهامداران شرکت بیمه متنوع نمود، شرکت بیمه با فروش قراردادهای بیمه ای با حق بیمه ای که بیشتر از ارزش آکچوئری بیمه نامه باشد، می تواند سهام داران خود را در شرایط بهتری قرار دهد. اگر متحمل کننده اولیه ریسک، ریسک گریز باشد حاضر است ارزش آکچوئری بیمه نامه را به علاوه حق بيمه ریسک برای انتقال ریسک بپردازد. بنابراین قرارداد بیمه برای طرفین آن سودآور خواهد شد و ارزش افزوده این مبادله برابر با حق بیمه ريسک بیمه گذار است. پیش بینی های مدل بیمه کلاسیک با مشاهدات اتفاقی کاملا در تضاد است. به معنای دیگر اغلب ریسک های مربوط به سرمایه انسانی مانند بیکاری بلندمدت و نوسانات درآمدی نیروی انسانی قابل بیمه شدن نیستند. بسیاری از ریسک های زیست محیطی، ریسک های فاجعه آمیز و ریسک های تکنولوژی غالبا تحت پوشش قرارداد بیمه قرار نمی گیرند. هم چنین ریسک ناشی از تروریسم برای بیمه شدن بسیار دشوار است. بنابراین سؤال این است که چرا این گونه ریسکها توسط بازارهای بیمه، قابلیت بیمه شدن ندارند؟ در ادامه به رویکردهای اقتصادی متفاوتی می پردازیم که بیان کننده علت شکست بازارهای بیمه در ارائه پوشش بیمه ای کامل برای کلیه ریسک ها می باشند.
ساده ترین توضیح آن است که سهامداران می توانند ریسک های انفرادی را در سبد دارایی شان متنوع سازند. مصداق آن در ریسک های فاجعه آمیز با ریسک های انفرادی است که همبستگی مثبت با ریسک سیستماتیک اقتصاد دارند. در این شرایط، بیمه گر تنها زمانی پوشش ریسک را قبول می کند که بیمه گذار میزان بیشتری از ارزش آکچوئری بیمه نامه را به عنوان حق بیمه بپردازد. در این حالت، مصرف کنندگانی که ریسک گریزی کمتری دارند، پرداخت حق بیمه را قبول نمی کنند. علاوه بر آن کلیه مصرف کنندگان ریسک گریزی که به دنبال بهینه سازی مطلوبیت انتظاریشان هستند خرید بیمه جزئی را مناسب ترمی یابند. ناکارآمدی بازارهای مالی نیز بیان کننده آن است که چرا بعضی ریسک های تنوع پذیر قابل بیمه شدن نیستند. تنوع بخش بین المللی ناقص سبدهای دارایی فردی، دلالت بر آن دارد که سهام داران باید با حق بیمه ریسک مثبت، پاداش داده شوند تا ریسک هایی را قبول کنند که با تنوع بخشی بین المللی، به طور کامل حذف می شدند. شرکت های بیمه اتکایی جهانی در حل این مشکل می توانند مفید باشند.
وجود هزینه های معاملاتی در بازارهای بیمه نیز دلیل دیگری برای آن است که چرا ریسکهای انفرادی به طور کامل به بیمه گران انتقال نمی یابند و نباید انتقال یابند. بیمه گران دولتی و خصوصی باید هزینه های اداری مرتبط با نظارت بر بیمه های انفرادی را پوشش دهند. بسیاری از این هزینه ها ناشی از ملاحظات اطلاعاتی می باشد. بیمه گران باید خساراتی را بازرسی و ارزیابی کنند که گاهی ارزیابی آنها بسیار دشوار است. آنها باید میل و گرایش بیمه گذاران به جلوگیری از رخداد ریسک را کنترل کنند. آنها باید با انجام اقداماتی که هزینه بر است مشتریان خود را تحت نظارت قرار داده و غربال کنند. به طور معمول حدود ٪۳۰ به عنوان عامل سربار در نظر گرفته می شود. موسین (۱۹۹۸) در بررسی هایش نشان داده است هنگامی که بیمه نامه ها با اصول آکچوئری ارزش گذاری نشده باشند، خرید پوشش کامل به هیچ وجه بهينه نخواهد بود. ارو (۱۹۹۵) نشان داد که شکل بهینه نگهداری ریسک استفاده از کاستنی است. دریزی (۱۹۸۱) نیز سطح بهینه کاستنی در بیمه را برآورد نمود که تابعی نزولی از ریسک گریزی است.
با توسعه نظریه جدید مدرن اقتصادی از دهه ۱۹۷۰، از بازارهای بیمه به عنوان مثال بارز عدم کارایی یاد می شود که ناشی از اطلاعات نامتقارن است. برای مثال تصور کنید بیمه گذاران متفاوت ریسک های متفاوتی دارند، ولی بیمه گران نمی توانند به طور مستقیم از ظاهر بیمه گذاران، به تفاوت ریسکهای آنها پی ببرند. این امر منجر به مشکل انتخاب نامساعد میشود که اولین بار توسط رانچایلد و استیگلیتز بیان شد.
انتخاب نامساعد بدان معناست که اگر شرکت های بیمه نرخ حق بیمه را بر اساس میانگین توزیع احتمالات تعیین کنند، افراد کم ریسک نرخ حق بیمه ها را در مقایسه با احتمال وقوع خسارت، بسیار بالا می یابند و ترجیح می دهند که بیمه نامه نخرند. بیمه گران این واکنش را پیش بینی می کنند و نرخ حق بیمه را افزایش می دهند تا از عهده افراد باقیمانده که پر ریسک هستند، برآیند. به عنوان مثال پایین بودن خرید بیمه عمر توسط افراد خانه دار، علی رغم شدت ریسک فوت، به همین خاطر است. مردم اطلاعات شخصی درباره وضعیت سلامتی خود دارند که برای شرکت های بیمه قابل مشاهده نیست، لذا افرادی که امید به زندگی آنها پایین است اقدام به خرید بیمه عمر می کنند. مشکل انتخاب نامساعد برای ریسک های بیکاری و سلامتی در بسیاری از کشورهای توسعه یافته از طریق اعمال بیمه های اجباری مرتفع گردیده است.
جامعه آماری از لحاظ ریسک می تواند ناهمگن باشد، نه تنها به دلیل این که افراد متفاوت با ریسک های متفاوت مواجه اند، بلکه آنها تلاش (شامل انرژی، ثروت و زمان) متفاوتی را صرف جلوگیری از ریسک می کنند. به طور خاص، معلوم شده است هنگامی که رابطه بین نرخ حق بیمه و سرمایه گذاری برای جلوگیری از ریسک، ضعیف باشد افرادی که بیشتر تحت پوشش بیمه قراردارند سرمایه گذاری کمتری برای جلوگیری از ریسک انجام می دهند. این شرایط هنگامی رخ می دهد که بیمه گران نمی توانند میزان سرمایه گذاری بیمه گذار را برای جلوگیری از ریسک مشاهده کنند. به این حالت مخاطرات اخلاقی می گویند. کاهش پیش گیری منجر به افزایش تعداد خسارتها می شود و باعث می گردد تا بیمه گران حق بیمه خود را افزایش دهند. لذا پوشش بیمه ای کامل برای افراد، بهینه نخواهد بود و در نهایت، هیچ بیمه ای وجود نخواهد داشت. به همین خاطر است که نمی توان ارتقاء شغلی، عدم موفقیت در مدرسه و دانشگاه، فقدان تقاضا برای یک محصول جدید با طلاق را بیمه کرد. علاوه بر آن، مشکلات مربوط به ریسک بیکاری، ریسک های محیطی و تکنولوژیکی نیز به همین خاطر است.
مخاطرات اخلاقی جدا از وقوع حادثه مربوط به ریسک ادعای فریب کارانه خسارت است که در آن بیمه گر نمی تواند به راحتی میزان خسارت وارده به بیمه گذار را مشاهده کند. برای آنکه بیمه گذاران خسارات وارده را به طور صحیح اعلام نمایند، شرکت های بیمه مجبورند خسارات بیشتری را مورد بازرسی قرار دهند. این موجب افزودن هزینه های دیگری به قرارداد بیمه می شود. اگر هزینه های ارزیابی خسارت بسیار زیاد باشد یا تعداد دفعات لازم ارزیابی برای افزایش انگیزه بیمه گذار جهت آشکارسازی حقایق بسیار زیاد باشد به نفع مصرف کنندگان است که ریسک موردنظر را بیمه نکنند (رک: تقلب در بیمه).
ریسک های بلندمدت نیز برای بیمه شدن دشوارند بیمه سلامتی مثالی است که در آن مصرف کنندگان باید ریسک سلامتی خود را به صورت سالانه بیمه کنند. اگر ریسک سلامتی آنها در طول سال تغییر کرده باشد پوشش بیمه را در سالهای آتی با حق بیمه بیشتری خواهند داشت. اگر هیچ گونه قرارداد بیمه بلند مدت وجود نداشته باشد مصرف کنندگان با ریسکی به نام ریسک حق بیمه مواجه می شوند که عبارت است از ریسک دادن حق بیمه بیشتر در آینده به علت نامساعد شدن علائم سلامتی فرد بیمه گذار.
هم چنین هنگامی که توزیع احتمال عینی برای ریسک وجود ندارد بیمه گری آن با مشکل مواجه می شود. این مشکل می تواند به علت عدم وجود داده های تاریخی باشد. علاوه بر آن، ابهام در احتمالات ممکن است به علت تغییرات شدید در شرایط باشد. به عنوان مثال قوانین مربوط به تعهدات آتی محیط زیست کاملا تابعی از سیاست های محیطی اند. در نظریه تصميم، همواره بحث می شود که چگونه بیمه گذاران و بیمه گران در چنین محیط مبهمی اقدام به تصمیم گیری می کنند. مدافعین تئوری سنتی ادعا دارند که این ابهام هیچ گونه مشکلی برای تصمیم گیری پدید نمی آورد و فرض می کنند که مردم به گونه ای رفتار می کنند که گویی هیچ گونه عدم اطمینان در احتمالات وجود ندارد.برای مثال این بدان معناست که بیمه گران بهترین توزیع و احتمال خسارت را برای قیمت گذاری ریسک استفاده می کنند. نظریه جدیدتری توسط گیلیون و شمایدلر (1989) ارائه شد که فرض می کند مردم ابهام گریزاند. در این نظریه، بیمه گرانی که با توزیع های ممکن خسارت ها مواجه اند توزیعی را انتخاب می کنند که لااقل سازگاری قابل قبول را برای قیمت گذاری ریسکشان داشته باشند. این ابهامات، حق بیمه مورد نیاز شرکت بیمه برای پوشش ریسک را افزایش می دهد و بیان کننده آن است که چرا بسیاری از ریسک های مبهم (غذاهای اصلاح شده ژنتیکی و گرم شدن کره زمین و زلزله) به طور کارآمد بیمه نمی شوند. مطالعات زیادی برای برآورد درجه ابهام گریزی بیمه گران انجام شده است. این مطالعات نشان میدهد که بسیاری از بیمه گران درجه بالایی از ابهام گریزی را بروز داده اند.
در پایان، فقدان اطلاعات لازم در مورد ریسک موردنظر موجب می شود تا بیمه گذاران و بیمه گران نظرات متفاوتی درباره شدت ریسک داشته باشند. اگر بیمه گران بدبین تر از مردم باشند هیچ گونه سازوکاری که برای طرفین قرارداد، سودآور باشد به وجود نخواهد آمد، حتی اگر افراد بسیار ریسک گریز باشند و بیمه گران قادر باشند تا ریسک افراد را متنوع سازند.
مطالب مربوط به بیمه بیش از حد را حتما مطالعه کنید.